روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد

من باورمو از دست دادم... برای آدمی که باورشو از دست میده ، هیچ چیز حقیقت نداره... زندگی وسط اقیانوس اکاذیب!

امروز موکلم ، بیست دقیقه تو راهروی دادگستری ، تو بغلم اشک ریخت... تو بغل منی که حالم از اون بدتر بود... گاهی وقتها از رل بازی کردن ، خسته میشم...

 

پ.ن 

1. دلم یه آغوش امن بی چشمداشت میخواد... خیلی وقته...

میفهمین چی میگم؟؟؟ 

2. چو عاشق میشدم گفتم ، ربودم گوهر مقصود 

ندانستم که این دریا ، چه موج خونفشان دارد... "حافظ" 

3. حالم اصلا خوب نیست. 

یه شکلات از روی میز جلوش برداشت و گذاشت دهنش.  

صدای چندش ملچ ملچش دیوونه م کرد.

مرده و زنده من اومد پیش چشمم تا اون شکلات کوفتی رو تموم کرد. 

جدی جدی میخواستم بلند شم و از اتاق برم و بهش بگم وقتی خوردی منو صدا بزن تا بیام... 

 

شکلات که تموم شد عطسه کرد. 

یه دستمال برداشت و تا دم رفتن به اون دماغ بی صاحبش ور رفت. 

نمیدونین چه جوری رو اعصابم بود... 

 

سه بار سوئیچ ماشینشو تو گوشش چرخوند و هر سه بار با دستش سوئیچو تمیز کرد.... 

 

من فقط فکر میکردم: 

آیا همسر بیچاره ش در طول زندگی مشترکشون ازلحاظ روانی ، سالم مونده یا...؟! 

 

پ.ن  

1. هرهفته حداقل یه مراجع شبیه این دارم. 

امروز گفتم شما رو بی نصیب نذارم! 

2. آدم گاهی دلش میخواد همه محتویات معده شو روی هیکل این جور آدمها بالا بیاره. 

حداقل من که گاهی دلم میخواد. 

3. شرمنده که رعایت نزاکت نشد.

امروز ، سالگرد پدرم بود...

هیچوقت اجازه ندادم کسی تعریفم کنه. 

خودم  ، معنی خودمو به همه ارائه کردم. 

خودم ، خودمو مقید به بعضی چهارچوبها کردم. 

هیچوقت ، اونقدر حقیر نشدم که کسی جرات کنه برام سقف و کف بذاره.  

فهمیدی؟ با تو بودم. 

 

پ.ن

این پست ، مخاطب خاص نداره. 

تمام عناصر ذکور این جامعه بی دروپیکر مخاطبش هستن.

 

............................................. .

 

پ.ن  

1. ......... . 

2. ................. .

......... .

دگرگونه پانزده

در پیش بی دردان چرا فریاد بی حاصل کنم

گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم

در پرده سوزم همچو گل ، در سینه جوشم همچو مل

من شمع رسوا نیستم تا گریه در محفل کنم... 

 

 پ.ن 

1. دوبیت از رهی معیری. 

2. توضیح مختصری واسه اون دوستی که نوشته بود چرا مشکلمو با یه مشاور روانشناس در میون نمیذارم!!!  با عرض معذرت از اینکه نظرشو تایید نکردم...

دگرگونه چهارده

... همین که حال من خوش نیس 

همین که قلبم آشوبه 

تو خوش باشی برای من  

همین بد بودنم خوبه ... 

 

پ.ن 

1. ترانه گوگوش. 

2. مغزم کار نمیکنه. 

3. عجب... عجب...

من یه دونه کوچیک اسفندم که افتادم روی ذغالهای گداخته یه منقل آتیش  

اما چون یه دست نامرئی ، یه مخدر قوی بهم تزریق کرده ،نمیتونم بالا و پایین بپرم 

واسه همین ، دارم آروم آروم آروم جزغاله میشم... بی سروصدا...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

دگرگونه سیزده

... سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی 

 

دل ز تنهایی به جان آمد ، خدا را همدمی ... 

 

 

پ.ن  

1. بیتی از حافظ. 

2. "مالامال درد" میدونین چیه؟ خداکنه ندونین! 

دگرگونه دوازده

... هواداران کویش را ، چو جان خویشتن دارم ... 

 

پ.ن  

1. مصرعی از حافظ .

2. با عشق ، همه چیز ممکن میشه.

دگرگونه یازده

... وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم  

     که در طریقت ما ، کافریست رنجیدن... 

 

 

پ.ن  

1. بیتی از حافظ. 

2. مسلمانم.

دگرگونه ده

... لاف عشق و گله از یار؟ زهی لاف دروغ 

 

عشقبازان چنین ، مستحق هجرانند ... 

 

پ.ن  

1. بیتی از "حافظ". 

2. هیچ گله ای ندارم...