روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد
روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد


1. چند روز بود که روح و روانم درگیر بود. خیلی درگیر بود. اما هوای خودمو داشتم. هنوزم درگیرم اما هنوزم هوای خودمو دارم... میدونین چیه؟ اون که ضرر میکنه ، من نیستم. من تو هیچ کاری ، آب نمی بندم. آره عزیز!


2. امروز صبح تا ظهر ، پاتوق بودم :)

پاتوق امروز ، شگفت انگیز بود!

جدای از مسائلی که مطرح شد و سرش مباحثه کردیم و خیلی چیزها رو به من بیشتر از قبل اثبات کرد ، یه اتفاق خنده دار (از اونها که کارش از گریه گذشته است!) افتاد که دلیلشو با چند دقیقه تاخیر فهمیدم! آخه من معمولا دلیلو تو هوا میزنم :|


شرح ماجرا: من به یه عده آدم که الف بودن ، گفتم شماها الف هستین. ییهووو خانم ب ناراحت شد و تا نیم ساعت اشک ریخت o-0o-0o-0

اونوقت خانم ج ، از خانم ب که گوله گوله اشک میریزه هی معذرت میخواد!!!


3. یه جلد از پیش شماره نشریه "خانواده آفتاب" روی میزمه :)

ازم خواستن برای شماره زمستونش یه مطلب درست درمون بنویسم :)


4. ثبت نام کنکور ، چند روزه که شروع شده :S


5. فردا صبح ، ذره بین :)


6. فردا عصر ، نشست کارگروه زنان :)



نظرات 11 + ارسال نظر
کــــاکتوس صــــورتی چهارشنبه 20 آذر 1392 ساعت 05:37 ب.ظ http://kaktoos-name.blogfa.com/

ها؟؟!؟؟ :دی
من که نفهمیدم چی شد کی گریه کرد برا چی :D
البته چرا تا یه ذره مقدار فهمیدم :))

زیتون داره رو دست کاکتوس رو توی مخ گیری میزنه

:دی
تا کجاشو فهمیدی؟

عمرا. ما شاگردیم :***

کــــاکتوس صــــورتی چهارشنبه 20 آذر 1392 ساعت 06:03 ب.ظ http://kaktoos-name.blogfa.com/

چرا گریه کرد

این دلیل همون گریه است؟ :دی

ببین
وقتی من به الف بگم الف ، بعد ب گریه کنه ، دلیلش اینه که ب هم به نوعی الف بوده که بهش برخورده. وگرنه چه دلیلی داره گریه کنه اگه واقعا ب باشه؟ :)
خنده دار تر از اون کار خانم ج بود. حالمو بد کرد...

کــــاکتوس صــــورتی چهارشنبه 20 آذر 1392 ساعت 06:47 ب.ظ http://kaktoos-name.blogfa.com/

عجب اوضاع کیشمیشی ای بوده
گرفتم مغسی :x

میدونی چیه؟ معلومه که نمیدونی :دی
من از برخورد خانم ج علاوه بر اینکه حالم بد شد بسیاااااار هم متاسف شدم.
ایشون که مرتبا به من میگه دخترم (...) اما رفتارش اصلا در حد خانمی که مامان باشه به لحاظ عقلی ، نبود.
ریز ماجرا رو نمیتونم بگم وگرنه برای مضحک بودنش گریه میکردی!
همش تجربه س :)

آلو خریدی؟

کــــاکتوس صــــورتی چهارشنبه 20 آذر 1392 ساعت 07:19 ب.ظ http://kaktoos-name.blogfa.com/

درسته کلا نمیدونم چی شده ولی میشه حدس زد
همیشه برخوردها یه مدلن

اون روز نرفتم باشگاه
نه هنوز :دی
ولی میخرم

آره...
حق این مدل زنها ، بیشتر از ظلمی که داره بهشون میشه نیست. نوش جونشون :(

اگه میدونستم کی میبینمت برات میخریدم :***

دریا پنج‌شنبه 21 آذر 1392 ساعت 01:37 ق.ظ

سلام
جقدر اینجا عوض شده
مبارکا باشه
نمیدونم چی بگم؛ بعد به مدتی نمیدونم چی شد دیدار یه دوست دلمو به درد اورد یعنی میدونم ولی چه میشه کرد
به قولی هر چه از دوست رشد نیکوست
فکر کنم دوباره بیخوابی شبونه و .....
خوب بگذریم نمیدونم چی شد دوباره اومدم تو نتو چی شد که اومدم دارم ابنا رو مینویسم
ایشالله که خیره. در هر صورت بد هم نشد باز اومدم وب ی دوستو ..
معدرت که با اسم خودم پیام نمیدم هر چند که فکر کنم شناختیدم

سلااااااام دریای دریایی :*
مگه از کی نیومدی که تغییراتو ندیدی؟ o-0
دیدار کی؟ چی شده؟ نگرانم کردی...

ای بابا... یعنی حتما باید دلت درد بیاد و بیخوابی بگیری که بیای نت؟ :دی

معلومه که شناختم. لبات خندون و دلت آروم

دنیا پنج‌شنبه 21 آذر 1392 ساعت 05:54 ب.ظ

س ع د اون که ضرر میکنه کیه
چرا گریه کرد
خیلی مبهمه
من همشو بخودم گرفتم
دد

س ع د :*

اون که ضرر میکنه ، اونه که تو اخلاقیات هم آب میبنده. اونه که تو عشق هم آب میبنده. اونه که متعهد نیس و فکر میکنه اسم کارش زرنگیه... شناختیش؟

گریه کرد چون طاقت حرف حق رو نداشت.

کدومشو به خودت گرفتی؟!

منم دوستت دارم. خیلی زیاد :***

Masʘ‿ʘd شنبه 23 آذر 1392 ساعت 04:12 ب.ظ

1&2:|
3در مورد 5+1بنویسید:دی
4موفق میشید.
5&6بفرما چای داغ قند پهلو:دی

1&2. باشه.
3. بدم نیس :)
بعد میای ملاقاتم؟؟؟
4. التماس دعا!
5&6. دوس ندالم که :(

Masʘ‿ʘd یکشنبه 24 آذر 1392 ساعت 07:49 ق.ظ

3باید از منشیم وقت بگیرید
حالا ملاقات برا چی؟؟

3. وقتی من از 1+5 بنویسم تو باید بیای ملاقاتم. تو باید از رئیس زندان وقت بگیری. اوکی؟؟؟ افتاد؟؟؟

Masʘ‿ʘd یکشنبه 24 آذر 1392 ساعت 02:54 ب.ظ

خدا نکونه @

خدا نمی کنه. تو میکنی با این پیشنهادا که به من میدی :دیییی

Masʘ‿ʘd دوشنبه 25 آذر 1392 ساعت 07:07 ق.ظ

من نظر دادم ولی نگفتم که چه مطالبی بنویسید
اص ولش کن اون پیشنهاد را یه موضوع جدید
خووووووبی های اق مسعود.
نقطه سر خط:دی

آره اونو ولش کن. اما این موضوع جدید که باید کاغذو سفید بدم بره که :دیییییییییییییی

Masʘ‿ʘd سه‌شنبه 26 آذر 1392 ساعت 07:01 ق.ظ

دقت نمینمویی گفتم خوبیهام نه بدیهام بهله من که بدی ندارم درست میگید اگه بخواید بدیهامو بنویسید کاغذ سفید باید بدی
ولی این پیشنهاد هم نشنیده بگیر چون باید رمان تحویل بدید
راضی نیستم خسته بشید:دیییییییییی
اص هرچی دوست داری بنویسید

دقت نموییدم و کاملا درست گفتم :پی


موتوچکرم بابت اختیارات ویژه که تفویض فرمودید :دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد