روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد
روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد

1. از خواننده های خاموش و روشن این یادداشتها یه خواهش کوچیک دارم. لطفا اگه از برگه های G5 استفاده کردین محاسن و معایب و کلا تجربه تونو برای من بنویسین. خیلی خیلی ممنونم :)

2. امشب ، مهمونی شام خونه عموجون :) فردا صبح ، آرایشگاه :) فردا عصر ، برنامه نمایش و تحلیل فیلم :)


3. جمعه صبح تا شب ، خونه مامان :)


4. شنبه صبح تا ظهر ، دادگاه استان :)


5. از وقتی دخترم داره "خاطرات یک خون آشام" میبینه ، هر شب با ماجراهاشون درگیرم! امروز یهو به موکلم گفتم: طرفت مثل ومپایره :دی  گفت: مثل چی؟! o-0


6. یادتونه پارسال دلم میخواست زودتر تابستون نود و دو بیاد؟ :"(

الان هلاکم که زودتر تابستون نود و سه بشه :"(((


نظرات 11 + ارسال نظر
کــــاکتوس صــــورتی چهارشنبه 27 شهریور 1392 ساعت 06:21 ب.ظ http://kaktoos-name.blogfa.com/

5-دوست دارمش
منتظر فصل بعدشم!
تقریبا میشه گفت از سریالهای جالب و قشنگه
البته فصل اولش که دانلودیده بودم و چند قسمت اولشو دیدم میخواستم خودمو خفه کنم
فکرمیکردم از این سریالهای تینیجریه :دی
تینیجر = نوجوان
ولی میگن که جوجه رو وسط فصل 3 میشمارن

6-من منتظرم دنیا وایسه من پیاده شم :دی

5. منم خوشم اومده. اون میبینه و شبها واسه من تعریف میکنه:دی
(داستان قبل از خواب! جای مامان و بچه عوض شده فقط :دی)

6. من "مادرم". باید منتظر باشم

... چهارشنبه 27 شهریور 1392 ساعت 06:35 ب.ظ

ینی چه هی 123456 میزاری مینویسی؟
چرا همه صفه های اولت رمزیه؟شما وکیلی؟

اولا که دوست دارم.
بعدشم توصیه یه روانشناسه. تخلیه ذهن میکنم. بعله!

ثانیا که دوست دارم.
بعدشم بخاطر غریبه ها امثال شما!

ثالثا من وکیلم. شما مفتشی؟

[ بدون نام ] چهارشنبه 27 شهریور 1392 ساعت 06:43 ب.ظ

نمیدونم ازش استفاده کردم یا نه, یعنی نمیدونم اونی که استفاده کردم جی 5 بود یا نبود, ولی تو همین مایه ها بود
اگه بتونه ملزمت کنه که براش وقت بزاری, باعث میشه اون چیزی که میخوای یاد بگیری را یاد بگیری
مزایا:
1- ملزم کردن به یاد گیری منظم
2- حذف تکرار های بی مورد و تکرار در زمان مناسب
معایب:
والا چی بگم

در کل بهتر از دست روی دست گذاشتنه
میتونه واسه شروع انگیزه بده, اگه باهاش پیشرفت کردی ادامه میدی, شاید هم بین راه به این نتیجه بررسی که همین روند را به شیوه ای دیگر اجرا کنی که هم بهتر یاد بگیری و زمان کمتری ازت بگیره
یاد گیری قانون مکتوبی نداره

ممنونم. لطف کردی
آره قانون که نداره اما خب...

... چهارشنبه 27 شهریور 1392 ساعت 07:21 ب.ظ

خیلی دلت خوشه خوش به حالت

آره... خیلی. خیلی زیاد. خیلی خیلی زیاد. مشکلت چیه؟
اینقدر شهامت نداری که یه اسم جعلی الکی واسه خودت بذاری؟
اون سه تا نقطه رو هم نذاری ثبت میشه افاضاتت برادر!

goodgirl پنج‌شنبه 28 شهریور 1392 ساعت 10:11 ب.ظ http://ta3tu30.blogfa.com

درباره ی خودت رو عوص کردی مگه نه؟
1. تا اونجا که دیدم برای بار چهارم.....
و اینبار برای بار پنجم....
از خواننده های خاموش و روشن این یادداشتها یه خواهش کوچیک دارم. لطفا اگه از برگه های G5 استفاده کردین محاسن و معایب و کلا تجربه تونو برای من بنویسین. خیلی خیلی ممنونم :)

الان احساس میکنم یه بار سنگین از رو دوشت برداشته شد.....

6. چرا خو.....

اوهوم:|

1. بار؟ کدوم بار؟ چی؟ کجا؟ o-0

6. آسمانم روشن میشود به لطف خدا :)

زلال جمعه 29 شهریور 1392 ساعت 01:07 ق.ظ http://zolal2020.persianblog.ir/

خب به سلامتی همه اش اینور و اونور

میگن هر رفتی یه برگشت هم داره آ

حالا مواظب باشید یه وقت هلال احمری جایی نرید

تنها چیزی که نباید غصه اش رو خورد همین گذر عمره

زودتر از اون چیزی که فکر میکنیم دیر میشه

از همش اینور و اونور بدم میاد. اما خونه عمو رو با سر میرم. با خواهرام (دخترعموها) خیلی خوش میگذره:)

کیو میترسونی؟ قدمشون سرچشمم:)

باوشه:%

من که غصه نمیخورم فقط منتظرم:|

اوهوم:(

نهال شنبه 30 شهریور 1392 ساعت 01:21 ب.ظ http://fazmetr.blogsky.com

دلم واسه یه مهمونی ساده خونوادگی هم تنگ شده ....
اینقدر تابستون دوس داری؟

ایشالا جور میشه و میری. خودتو بساز فعلا :)

از تابستون متنفرم. تابستون پارسال منتظر بودم که تابستون امسال بیاد تا یه جابجایی اساسی داشته باشم. تابستون امسال منتظر تابستنون آینده م که تکلیف همه چیز یکسره بشه. تکلیف همه چیییییز...

Masʘ‿ʘd یکشنبه 31 شهریور 1392 ساعت 05:32 ب.ظ

1 یکی بیاد این زیتون را از برق بکشه بیرون
2حالا شام چی بود به سر چش شما در اومد :دی
3یه ضرب المثل هستا جی بود
لنگر کنگر چوم چی بود :دی
4خسته نباشی
بفرما چای داغ لبسوز لبریز قند پهلو
5فکر کنم کم کم رو موکلاتون حرکات فیلم هم اجرا کنید:دی
6من یادمه یکی قول یه سور داد تابستان92 را

1. هیشکی نمیاد
2. مگه من گفتم محض شام میرم؟ گفتم مهمونی شامه. من واسه آبجیای گلم رفتم
3. تازه شبم همونجا موندم چون صبحش اونجا دادگاه داشتم
4. مرسی
چایی؟ دارم برات
5. خودمم فک کنم آره
6. من یادمه اومد اعلام کرد که کنسل شده. خواب بودی؟

نهال دوشنبه 1 مهر 1392 ساعت 11:32 ق.ظ http://fazmetr.blogsky.com

ازون لحاظ!
امیدوارم سال دیگه همه چی خوب بشه ...
اینقدر اختلافات هست که حالا حالاها ما خانواده ها دور هم جم نمیشیم

اوهوم :)
منم امیدوارم :)
اختلافاتو مدیریت کن. اگه حل شد که شد. اگه نشد بیخیالش شو. خودتو اذیت نکن :*

مهدی پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 03:50 ب.ظ http://spantman.blogsky.com

یاد بچگی ما بخیر با یک لولو که شبا میاد تو خونه می چرخه ساعت 9 خوابمون می کردن حالا بر و بچ امروز فیلمشم می بینن نمی ترسن

البته بچگی ما که به انقلاب و جنگ گذشت. به شخصه هیچوقت سرم با هیچ لولویی گول مالیده نشد

مهدی جمعه 5 مهر 1392 ساعت 11:38 ق.ظ http://spantman

چه بچه عاقلی بودی
بیچاره والدین گرامی چه می کشیدند
بچگی ما هم به جنگ گذشت
رزمنده ها توی خط مقدم می جنگیدن ما با بچه های محل

والده گرامی!
گفتم بهت که سخت ترین کار دنیا رو تجربه نکردم!
من کلا بچگی نداشتم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد