روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد
روزانه های زیتون

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد

1. دارم میرم مسافرت. تا سه شنبه هفته آینده نیستم اینجا.

مواظب خودتون باشین و در خونه رو  واسه غریبه ها باز نکنین تا برگردم :)


2. خب... خلقم تنگه. حال خوبی ندارم. شنبه شب یکی از دوستان اومده بود دفتر واسه یه مشورت. نمیدونم چطوری بود حرف زدنم باهاش که اون وسط یهو گفت: اعصاب نداریاااا !

خلاصه امروز یه تصمیمی گرفتم.

تا وقتی روبراه نشم ، فقط تماسهای ضروری و کاری رو جواب میدم. مسیجاتونو میخونم اما اگه جواب ندادم دلخور نشین.

نمیخوام حال و هوای این روزها ، روی دوستیها اثر بد بذاره :(


3. یادتون نره چی گفتماااا. مواظب خودتون باشین. اوکی؟ :s

نظرات 9 + ارسال نظر
کــــاکتوس صــــورتی چهارشنبه 2 مرداد 1392 ساعت 06:27 ب.ظ http://kaktoos-name.blogfa.com/

خوش بگذره
مراقب خودت باعش
مراقب زیتون من باش :دی

تو هم یادت نره ها
اگه یادت رفت من میدونم و زیتون :دی
بوسزج

مرسی عزیزم:*
باااااعشه. تو ، هم:*

ماااااچ ممممماچچچ:* :* :*

مینا پنج‌شنبه 3 مرداد 1392 ساعت 03:12 ق.ظ

کار خوبی میکنی میری سفر
هیچی مثل سفر حال آدمو جا نمیاره
من هنوز شیرازم
فردا شب برمیگردم
مواظب خودت باش و حسابی از سفرت لذت ببر
بوووس:-****

آره واقعا... عالی بود...
کنگر خوردی لنگر انداختی؟
برگرد دیگه :دی

مرسی عزیزممممم :* :* :*

ژیگول پنج‌شنبه 3 مرداد 1392 ساعت 02:51 ب.ظ

هی وای
میرید روزه خوری
وای وای وای

حالا نمشه منم ببرید


امیدوارم سفر بی خطری داشته باشید توأم با شادی

وای وای وای
چه زیتون بی تبیتی :دی
رفته بود روزه خوری اونم تهنایی :دی

دور گفتی وگرنه می چپوندمت تو چمدون :دی

مرسی. عاااااااالی بود.

ژیگول یکشنبه 6 مرداد 1392 ساعت 07:02 ب.ظ

هم چنان منتظریم

اومدم :دی
انتظار به سر رسید :دی

حسین دوشنبه 7 مرداد 1392 ساعت 09:57 ق.ظ http://mhpedu.blogsky.com

سلام. دعاهاتون مستجاب و حاجاتتون برآورده باد!
واقعا جالب بود استفاده کردم.
اگه حوصله داشتین سری هم به ما بزنین ممنون میشم![گل]

سلام. همچنین برای شما!
ببخشین چی جالب بود؟ 1یا2یا3؟!!! دقیقا از کجاش استفاده کردی؟!!!
چشم. حوصله کنم میام :گل

goodgirl چهارشنبه 9 مرداد 1392 ساعت 02:01 ب.ظ http://ta3tu30.blogfa.com

هممون یه وقتایی کم میاریم...خوش بگذره عزیزم.....

مرسی. مرسی :*

Masʘ‿ʘd جمعه 11 مرداد 1392 ساعت 08:24 ق.ظ

O.o
یک هفته نبودیما چه اتفاقاتی افتاده
ولی خداروشکر خوب بوده
انشاالله که بهتون خوش گذشته باشه
با انرزی اومده باشید
:گل:
ولی یه مسله هست که منو در گیر خودم کرده
اون شخصی که این حرفو زده(عصاب نداریا)الان زندست، مردست
تو کماست کجاست کی جرات کرده تو عصبانیت شما همچین حرفی بزنه الان خیلی نگرانشم

مرسی. خوب بود :گل

درگیر خودت یا درگیر خودش؟ =)))

زنده س انگار. نگران نباش. خعلی مقاومه :دی

ژیگول سه‌شنبه 22 مرداد 1392 ساعت 04:13 ب.ظ

ببین
ن واقعا ببین

إإإإ
چقد وقت گذروندی؟؟
همشم به بطالت

اینارو با خودم بودم.
انگار دیروز بود این پست رو زدید

:|
:|
:|

این حرفا که به خودت زدی به پست منم ربط داره آیا؟ :%

چرا به بطالت؟ مگه مشغول نیستی؟ o-0

ژیگول جمعه 25 مرداد 1392 ساعت 09:34 ب.ظ

آره ربط داشت
شما چرا؟؟
شما ک میگفتیمم ب تا ته بسم الله رو میرفتید

گاهی قاط پاط میشم!
چرا میزنی خب؟:"(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد