دگرگونه بیست و چهار

M.Masoud شنبه 24 فروردین 1392 ساعت 06:16 ب.ظ

کاش خودمون هم می فهمیدیم
کاش میومد بهمون میگفت داریم چیکار می کنیم
کاش می شد یه میل بهش بزنی بگی به نظر تو من چیکار دارم میکنم
کاش...

من که خوشبختانه کاملا میدونم دارم چکار میکنم.
همه کارام برنامه ریزی شده.
اونم اگه قرار بود بیاد بهمون بگه یا اگه قرار بود ما ازش بپرسیم دیگه لزومی نداشت بهمون عقل رو به عنوان وجه تمایز با جانوران عطا کنه.
مافقط باید ازش کمک بخوایم که از راه ، منحرف نشیم.
شمام به دل نگیر.
این پست مخاطب خاص داره.

کــــاکتوس صــــورتی شنبه 24 فروردین 1392 ساعت 07:58 ب.ظ http://kaktoos-name.blogfa.com/

خرده دانسته ای که از عربی

و خداوند به آنچه انجام می دهید آگاه است!

از بس ترجمه دارم و انجام دادم و خواهم داشت دیگه اینو ترجمه نمیکردم احساس کمبود بهم دست میداد!!!

و من می ترسم از روزی که بگه اینم تو و اعمالت
بفرما گرم شو

حالا که دست به کاری... هیچی... بعدا میگمت:)

بفرما گرم شو!
یادم افتاد به این قطعه:

من مثل عصر روزهای دبستان
پر از کسالت و تردیدم.
دفترم از مشقهای سیاه قلم خورده پر است.
هراس من اینست.
فردا که روز حساب آید، به این کمینه چنین خواهند گفت:
باید هزار بار در شعله های آتش فرو روی.
اینست جریمه!

M.Masoud شنبه 24 فروردین 1392 ساعت 08:07 ب.ظ

من؟
من به دل بگیرم؟
نه بابا
فکر کنم دلی توی سینه نیست که به خواد چیزی رو به خود بگیره
نه میسوزه, نه تنگ میشه, نه میگیره, نه پر میکشه
نه احساس هم دردی میکنه, هیچی حالیش نیست, تعطیل
اختیارات را داده شده دست همون وجه تمایز
نوشته بودید در قرآن مکرر تکرار شده
یه سرچی زدم
چند جایی شو خوندم
گفتم خدا خب میگی میدونی, بگو ما هم بدونیم
منم خوب میدونم دارم چیکار میکنم
منم کارام با برنامه ریزیه
نمیگم همیشه درست رفتم, نه
اشتباه هم داشتم, اشتباه به خاطر کم بودن آگاهی و تجربه که همشون درس شدند و تجربه, بعضیاشون هم گرون بودند
منم همیشه هدف های داشتم و برای رسیدن به اونا تمام تلاشم رو کردم و هر قدمی برداشتم در راستای اونا بوده
هدف های که تاریخ سر رسید بعضیاشون, فرداست و تاریخ سر رسید بعضیاشون سال های دیگر و تاریخ سر رسید چند تایشون هم روز اخر عمرم, حالا هر روزی باشه, اون چند تای که مربوط به روز آخر عمرمه برام خیلی مهمه
ولی اینکه آخر سر به اونجایی که میخوام میرسم یا نه, رو نه من میدونم, نه کسی دیگه
فقط اون میدونه
بازم میگم
کاش میشد ازش بپرسم, من دارم چیکار میکنم
یعنی این کاری که میکنم, به اونجایی که میخوام میرسه
راسی همیشه با واژه های
کاملا, فقط, و اینجور واژه ها مشکل داشتم و سعی کردم از اونا با احتیاط استفاده کنم :دی

اوکی.

دریایی شنبه 24 فروردین 1392 ساعت 11:19 ب.ظ

امید وارم این دسته از انسانهای خود بین که مثل کپک سرشون رو کردن زیر برف به راه راست هدایت بشن و امیدوارم که هیچ بنده ای از صراط مستقیم دور نشه

منظورت کبکه دیگه دلبندم؟ :دی

منم امیدوارم

پرستو سه‌شنبه 27 فروردین 1392 ساعت 08:55 ق.ظ

سلام زیتون جان
رسیدن بخیر. مسافرت خوش گذشت؟
ببخشینا اما خیلی بدقولی!
من همش سر میزنم که توضیحات اون دوازده موردو بخونم میبینم هنوزم ننوشتیشون
منم معتقدم که هرکی هرکار میکنه خدا ازش آگاهه. پس وای به حال خیلیها

سلام پرستوی عزیزم
جات خالی. تنوع بود حداقل

تو باید ببخشی چون حق با توئه! بدقولی کردم اما عمدی نبوده.
حتما مینویسم. منتظر باااااااااااش همچنان. دیروزود داره ولی سوخت و سوز نداره

بدا به حال خیلیها