روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد

1. چهل روز بود که بخاطر امتحانهای دخترم ، مامانمو ندیده بودم. نمی رفتیم خونشون که دخترم درساشو بخونه. امتحانها که تموم شد ، همون روز یکی از بستگان ساکن شیراز فوت کرد و مامانم اجبارا مسافر شد تا هشت روز. خلاصه بعد از چهل و هشت روز ، این آخر هفته رفتیم اردو خونه مامان :دی

دلم واسه خودش و دست پختش و حیاط خونه ش تنگ شده بود با اون درخت کاج و آلبالو و زیتون و برگ بو و گردو و انجیرش :)

عسک حیاطو تو آلبوم میذارم فردا.


2. کلاسهای بازآموزی و تست دخترم از امروز شروع شد.

دبیر شیمی و دبیر عربی دوره دبیرستان خودم ، الان دبیرهای دخترم هستن :)


3. یکی از دوستای دوره بچگی که چقدررررررر خاطره داریم با هم ، یه کتاب آشپزی داده بیرون به اسم : "آشپزی را دوست دارم".

الهام جونم بهت تبریک میگم و برات موفقیتهای بزرگتری آرزو میکنم :*

عسک کتاب دوستمو تو آلبوم میذارم فردا.


4. کاکتوسم ، رامی جون، عقاب کوچولو مرسی واسه امروز :* :* :*

نظرات 4 + ارسال نظر

مغسی خودت
واسه همه چی

بابت اینکه حرصت دادم و نگرانت کردم ببخشید

ع د
تو ببخش که رفاقت من در همین حده!
بضاعت من ، فقط یه دل نگرانه و دوتا گوش شنوا... :*

ژیگول شنبه 1 تیر 1392 ساعت 11:34 ب.ظ

نامدا

هاهاها... هاهاها... :دی

مینا یکشنبه 2 تیر 1392 ساعت 02:19 ق.ظ

عزیزم جیمیل من باز دوباره باز نمیشه.میخواستم از یاهو استفاده کنم ولی یادم افتاد آدرس ایمیلت توی جیمیلم ذخیره شده و مسیجت رو هم پاک کردم متاسفانه. میشه یک بار دیگه آدرس ایمیلت رو بهم بدی؟

فرستادم برات ع د:*

خط خطی! دوشنبه 3 تیر 1392 ساعت 12:40 ق.ظ http://omide-babayi.blogfa.com/

مرسی از تو..
بخاطر همه چیز

:*
:*
:*

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد