روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد

روزانه های زیتون

... زیتون تنها ، برای دل خودش مینویسد

هنوز پروژه قبلی ادامه داره و به موازاتش واسه یه کارگاه جدید ، دعوت به همکاری شدم. 

خوشحالم که روش مبارزه آرومم ، جواب داده. 

گاهی وقتها لازم نیس زره بپوشی. همین که لبخند بزنی و تحمل کنی ، همین که صبور باشی میبینی اثرگذار بودی. 

 

پ.ن 

1. خیانت ، همیشه و در هرشکلش ، مردوده. 

2. چه بیم از دیگران ، درچشم مردم بوسه میگیریم 

که بااین معصیتها ، آبروی ما نمی ریزد..."فاضل نظری"

نظرات 35 + ارسال نظر
Masʘ‿ʘd یکشنبه 24 دی 1391 ساعت 05:26 ب.ظ

من که میگم این کار فقط ترفند خانوماس و سیستشونه

منظورمم شما نیسید کلی گفتم

سیستشون یعنی چی؟؟؟

اونوقت کدوم ترفند؟؟؟

Masʘ‿ʘd یکشنبه 24 دی 1391 ساعت 05:55 ب.ظ

سیاستشون!!!!!!
اینکه هیچی نگند کار خودشونو انجام بدند
به رو خودشونم نیارند



نظردیگه ای نداری؟

ژیگول یکشنبه 24 دی 1391 ساعت 07:06 ب.ظ

همچنان در قهر

البت مورد خاص هم پیدا میشه
مردو زنم نداره

چراجوابمو نمیدی ژیگول خان؟؟؟
دوبار پرسیدم: با من قهری؟؟؟ یاباکی؟؟؟ چرا؟؟؟

موردخاص چیه؟ منظورت چیه؟
آره مردوزن نداره. این مثعود با من لج کرده. هرچی میگم یه چیزی میگه. به روش نیار

عروس یکشنبه 24 دی 1391 ساعت 07:14 ب.ظ http://madarshoharam.blogsky.com/

مردای عاقل و زرنگ هم خوب از این به اصطلاح ترفند استفاده میکنن ـ البته پسر بچه ها ، مثل پسر من و شاید بعضی پسر ها توی سایز بزرگتر هستن که رو در رو اونم بدون زره می جنگن

پسرها تو سایز بزرگتر
خوب اومدی. فقط سایزشون تغییر میکنه. دریغ از رشد عقلی
حالا عناصر ذکور ، زره میپوشن میان به جنگ زیتون


ولی من اینجا اصلا منظورم زندگی و روابط زناشویی نبود. هرچند تو اون قضیه هم این ترفند میتونه کارساز باشه. اما اینجا منظورم کارگاهم و روش مبارزه خودم تو اون کارگاه بود

عروس یکشنبه 24 دی 1391 ساعت 07:15 ب.ظ http://madarshoharam.blogsky.com/

مرسی که اومدی عزیزم

موفق باشی زیتونم

ژیگول یکشنبه 24 دی 1391 ساعت 07:19 ب.ظ

نوموخوام بگم با کی قهرم
چون خوشم نمیاد حرفیو نیمه کاره بزنم
با همتون قهرم

هوشتون رو تحسین میکنم



این مثود دلش .... میخواد
دفعه بعد که اذیتتون کرد کافیه فقط یه ندایی بدید اوخ من میدونمو مسودو وَردَنه آشپزخونمون

خب الان همین که میگی قهری اما نمیگی با کی قهری ، خودش حرف نیمه کاره س که

باهممون؟؟؟ ای بابا...

متشکرم. حالا کجاشو دیدی؟

فقط عکسشو میدم
ببین دیگه در حد وردنه نیس. گناه داره طفلی خب. بچه س یه چیزی میگه. سیخ کباب بهتره

ژیگول یکشنبه 24 دی 1391 ساعت 07:21 ب.ظ

راستی کارگاه جدیدی که بهش دعوت شدید کجاست؟؟
مانم میتونیم توش شرکت کنیم؟؟

ببخشید اشتب شد شکلک قبلیه رو میگم

شما نمیتونی شرکت کنی
شما همینو که میتونی شرکت کن. بقیه ش پیشکش

Masʘ‿ʘd یکشنبه 24 دی 1391 ساعت 07:29 ب.ظ

من باکسی لج نکردم فقط حقیقتو میگم

تا حالا نشده من دروغ بگم بجز حقیقت

Masʘ‿ʘd یکشنبه 24 دی 1391 ساعت 07:58 ب.ظ

هیچ نظری ندارم چون فقط در مورد م ظلم میشه

یکی میگه وردنه یکی میگه وردنه زیادشه سیخ کباب بهتره

الان حکم اتش سوزی رو امضا کردید این هفته که دارید میاد اتش نشانی هم خبر کنید یه اتیشی بسوزونم

اخجون اتش سوزی رو خیلی دوست دارم

خدابه خیر بگذرونه
ببین اونجا همه چیش بیت الماله. حلال و حرومش با خودت. یه چندتا گردن کلفتم هستن که قبل و بعد از کارگاه، آمار همه چیو میگیرن. حالا از من گفتن. بعدا نیای بگی که نگفتی

Masʘ‿ʘd یکشنبه 24 دی 1391 ساعت 08:00 ب.ظ

بقول قایم مقام جواب اون کامنت که به من دادید
تو حلق دشمان شما که فکر کنم تو حلق خودمم باشه

ژیگول یکشنبه 24 دی 1391 ساعت 08:04 ب.ظ

من قهرم
این یک جمله ی کامله با یک معنی کامل
پس من جمله ای رو نا تمام نزاشتم

برا چیچی نمیتونم شرکت کنم
اینجارم با دلیل نیومدم
مصود میدونه برا چیچی نه اومدم.
بعدشم وقتی که قهرم نمیتونم بیام


عکسم ندادید موردی نداره فقط همون ندا رو بدید تمومه

بعدشم این وردنه هم کمشه


واسه اینکه یه کارگاه اختصاصی زنونه س

باشه. عکس نمیدم. ندا میدم

Masʘ‿ʘd یکشنبه 24 دی 1391 ساعت 08:11 ب.ظ

منم ندا میخوام

به من چه

Masʘ‿ʘd دوشنبه 25 دی 1391 ساعت 12:14 ق.ظ

خیلی مطلب نوشتم ولی پاکشون کردم
اخه دیدم خدایش مضوع را منحرف کردیم
فقط میخواسم بگم من کاری به بیت المال ندارم
من شخصی اتیش میسوزونم


راسی حالا دیگه من بچم یه چیزی میگم


دمت گرم که پاک کردی
خداییش آره

آتیش سوزی شخصی... خدای من...


آره که بچه ای. پس چی؟ مردای گنده اگه اتیشم بسوزونن نمیان خودشونو جلو جلو لو بدن! این صداقت فقط از یه بچه برمیاد

oudصma دوشنبه 25 دی 1391 ساعت 12:59 ق.ظ

تبریک عرض میکنم
به امید موفقیت های بعدی

ممنونم

بهار دوشنبه 25 دی 1391 ساعت 02:03 ق.ظ

این ژیگول منو میخواد چیکار هی میگه ندا بدید وای الای توبه؟ذره بین که عالی بود ومفید هرچند درحد یه جلسه اما خوب بود وراضیم اونجارم اگه قابل دونستید آدرس بدید مزاحم بشیم البته ایندفه عاقلانه تر میام وبرا دستبوسم مشرف میشم راستی ممنون از تبریکت عزیزم خانومی بخدا

ژیگول که هیچی. مثعودم گفته ندا میخوادیه فکری بکن واسه خودت خواهر

وای توروخدا اینقده با من تعارف تیکه پاره نکن. جو میگیرتم و فکر میکنم یه خبریه ها

آدرسو برات مسیج میکنم

عروس دوشنبه 25 دی 1391 ساعت 06:27 ق.ظ http://madarshoharam.blogsky.com/

نه زیتون جونم ـ من هم منظورم روابط زناشویی نبود ، توی محیط کار ، دانشگاه ، جامعه

فرآیند شکا گیری یک رابطه ـ نگه داشتن و پرورشش و ادامهء صحیح به دانایی نیاز داره و کمی تحمل

موفق باشی زیتون

خیلی قشنگ گفتی: نگه داشتن و پرورش و ادامه صحیح رابطه به دانایی و تحمل نیاز داره


مرسی عزیزم. تو ،هم

یه دوست دیگه دوشنبه 25 دی 1391 ساعت 07:37 ق.ظ

ما هم خوشحالیم که موفق بودین.
تمام مشکلات با لبخند و مهربونی و صبر حل میشن.

مرسی اما البته نه تمامش

3> دوشنبه 25 دی 1391 ساعت 08:25 ق.ظ

با عرض سلام و خسته نباشید
من چند دفعه ای که اومدم اون کارگاه با اینکه تعدادی مرد اونجا بود گاهی اوقات به شدت از شما میترسیدم یعنی انقدر مبارزه تون آروم بود شکسته نفسی می فرمایید مبارزه آروم ؟؟!
ایشالله تو این کارتون موفق باشید

در خصوص این مسعود اگه کمکی از من بر میاد رو منم حساب کنید

واقعا میترسیدی؟؟؟ من به این نازنینی

مرسی. شما هم

این مسعود نیس. مثعوده ممنون که تو مواقع بحرانی کنارم هستی

Masʘ‿ʘd دوشنبه 25 دی 1391 ساعت 05:01 ب.ظ

من که میگم هیشکی منو دوس نداره میگید نه
فقط میخواسم اماده باشید بعد نگید که از پشت خنجر زدی

آماده آماده م

خیالت راحت داداش. اینقدر تو زندگی از پشت خنجر خوردم که دیگه حرفه ای شدم

Masʘ‿ʘd دوشنبه 25 دی 1391 ساعت 06:17 ب.ظ

این کارگاه ما میایم مردا مورد ظلمند وای بحال اونجا که دیگه همشون خانومند

ژیگول دوشنبه 25 دی 1391 ساعت 06:44 ب.ظ

من هنو قهرم و این یک جمله کامل ست

خو اول باید به آقا مثود بگم که کسی با شما بد نیست و همه دوستتون دارند البت اگه بعضی وختا ایی کارای عجیب و ناراحت کننده نکنی

بعدش باید بگم که شما ندارو بدید همه چی به صورت اتومات پیش میره

و بعدش باید بگم بهار خانم من این ندارو نمیگم اون ندارو میگم

بعدشم باید بگم

و در ادامه باید بگم
میشه در مورد جلسه این هفته آفتاب که قراره تشکیل بشه اینجا کمی بحث کرد

و دوباره بعدش باید بگم
چقدر من آدم کم حرفی ام



راست میگه مثعود. گوش بده به حرفش. نصف توئه

اوکی. حالا که اتوماته موافقم


آره بحث کن اما همونطوری که گوشزد شد

چقدر گفتیااااا

Masʘ‿ʘd دوشنبه 25 دی 1391 ساعت 08:38 ب.ظ

ببین چیکار بچه مردم کردید که از شما میترسه
منظورم 3>هس

عزیز 3>حالا هر چند ازت دلخورم که میخوای منو بزنی
ولی هر بار که اومدی بیا پیش من بشین من مثل یه کوه پشتتم
از کسی هم ترسیدی فقط بگو همی دیگه بقیش با من

چرا جو میدی؟ چیکارش کردم؟ خودش مسئله داره که میترسه. مگه نه محمد؟؟؟ واقعا ترسیدی؟ بیا شفاف سازی کن دیگه. یه چیزی میگی آتو میدی دست اینا. جنبه ندارن که. فقط تو کار آتیشن

حالا مثلا از من ترسیده باشه و بیاد بهت بگه. که چی؟؟؟ ها؟؟؟ بقیش چی میتونه باشه؟؟؟ آتیش؟؟؟ تا توان داری بسوزون

کــــاکتوس صــــورتی سه‌شنبه 26 دی 1391 ساعت 06:33 ب.ظ http://kaktoos-name.blogfa.com/

بهش بگین منم باش قهرم
دیگه هم باش دوست نمیشم


سهلام موضوعش چی بید؟

بااااااااعشه


س ع د
پاتوقو بخون

Masʘ‿ʘd سه‌شنبه 26 دی 1391 ساعت 08:49 ب.ظ

توانی نشون میدم که اون سرش نا پیداس

بگرد تا بگردیم

Masʘ‿ʘd سه‌شنبه 26 دی 1391 ساعت 10:34 ب.ظ

زن مثل ویروس میمونه اگه وارد زندگیت بشه
۱ – جیبهاتو Serch میکنه !
۲ – پول و موبایلتو Scan
3 – خوشیهاتو Cancel
4 – آخرش هم مخت هنگ میکنه !!!

خییییییییییییییلی تکراری و یخ بود

Masʘ‿ʘd چهارشنبه 27 دی 1391 ساعت 09:32 ق.ظ

رفتند در مورد مردا بدبخت حرف زدند حالا اومده پیشنهاد میده میگه پاتوقو بخون

ببین هرچی قبل از خوندنش ، قضاوت کنی بیشتر میری زیر سئوال
خود دانی. میخوای بخون.نمیخوای نخون

3> چهارشنبه 27 دی 1391 ساعت 05:58 ب.ظ

من دیگه نمیترسم
مثعود من رفتم تو تیم زیتون اینا من دیگه از تو میترسم

آآآآآآآآآآآآآفرین...دیدی الکی میترسیدی؟ دیدی زیتون چه خوبه؟


مثعود یه فکری به حال خودت بکن.مشکلاتت داره زیاد میشه

3> چهارشنبه 27 دی 1391 ساعت 06:49 ب.ظ

خواهش
امروز از قصد و نیت زیتون آگاه شدم قبلا در گمراهی مثعود بودم
راستی یاد نادر خانی بخیر

من واقعا نمیدونم این بچه چه خصومتی بامن داره که اونجوری از من برات غول ساخته

یادهمه رفقابخیر

Masʘ‿ʘd چهارشنبه 27 دی 1391 ساعت 07:56 ب.ظ

من اس هم تیمی نمیخوام خودم یه تنه حریفم

من که نمیبینم
مطمئنی؟

Masʘ‿ʘd چهارشنبه 27 دی 1391 ساعت 08:12 ب.ظ

یه چیزه دیگه خودت اومدی نوشتی من از شما میترسم چه کاری به من داشت
پس تو هم رفتی تو تیک اون زن نما

اینقدر به اون پسرخوب بدوبیراه میگین همتون واسه چی؟؟؟
نمیتونین ببینین تو گروه مردها یکی داره حرف حق میزنه؟
حتما همتون باید زور بگین تا "مرد" باشین؟

کیسان کجایی؟ چرا نمیای اینا رو درست کنی؟

Masʘ‿ʘd جمعه 29 دی 1391 ساعت 10:53 ق.ظ

3> جمعه 29 دی 1391 ساعت 05:52 ب.ظ

مثعود یا مثمرد!! من گفتم میترسم ولی اون یه قسمت که گفتم تو گمراهی مثعود بودم یعنی مثل شما در گمراهی آشکار بود !!
من چون چند جلسه بیشتر نتونسم تو جلسات شرکت کنم یه برداشت کلی کرده بودم !!
ولی چهار شنبه حرفای زیتون کلا مقاصد و اهدافشونو روشن کرد !!
ولا من زنما نیستم!!
کیسانم پسر خوبیه درسته تو جو قرار میگیره ولی من ازش خعلی خوشم میاد حرفشو رک میزنه !!من خودم این خصلت کیسانو ندارم !!

آفرین پسر!
فکرکنم روی همه بدخواهان و کژاندیشانو کم کردی

خط خطی! یکشنبه 1 بهمن 1391 ساعت 11:54 ق.ظ http://omide-babayi.blogfa.com/

ولی من فقققققققققققط دوس دارم زره بپوشم با نیزه بندازم دنبال دشمن!
جنگ جنگ تا پیروزی!
یییییییییس!

تو هرجور راحتی بجنگ. منم به همون دلیلی که میدونیش از پشت جبهه هواتو دارم

خط خطی! یکشنبه 1 بهمن 1391 ساعت 11:59 ق.ظ http://omide-babayi.blogfa.com/

چه خبره اینجاها! میدون جنگه!؟
من زره پوشیدم! تو تیم هیشکی ام نیستم! از دم با همتونم جنگ دارم! جنگ جنگ تا پیروزی!هی هی!

میگم یه دفعه دیگه این جیگوله گف قهرم مجوز داری از طرف من یکی محکم بزنی پس گردنش!:دی

والا بخدا. همشون همه مسائلشونو اوردن اینجا حل کنن

بامن که جنگ نداری. پس تو تیم منی. بااااااااااعشه؟


موافقم. میزنم. بذار بگه

Masʘ‿ʘd یکشنبه 1 بهمن 1391 ساعت 06:34 ب.ظ

اااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای نفس کش کی میخواد با من بجنگه هرکی جنگید ور افتاده گفته باشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد